یادداشت / سهم تهی زنان مازندران از کرسی های مجلس !
دستهایی که برنج و مرکبات می کارند ، نقشی در قانون گذاری ندارند….. صحبت از حضور و مشارکت سیاسی زنان که می شود ، معیارها و ارزشهایی از دل جامعه بیرون می زند که نه جایی نوشته شدند و نه سود و زیانشان به اثبات رسیده است. معیارهایی که علی رغم همه گیر شدن ، […]

دستهایی که برنج و مرکبات می کارند ، نقشی در قانون گذاری ندارند…..
صحبت از حضور و مشارکت سیاسی زنان که می شود ، معیارها و ارزشهایی از دل جامعه بیرون می زند که نه جایی نوشته شدند و نه سود و زیانشان به اثبات رسیده است.
معیارهایی که علی رغم همه گیر شدن ، نتوانسته از قابلیت اجرایی این خواسته مشروع و قانونی کم کند و برعکس در سالهای اخیر انتظار جامعه از بانوان را بسیار بالاتر برده تا آنجا که انتصاب پست های مهم مدیریتی و اجرایی برای زنان ، دیگر آرزویی دور از ذهن نیست. با اینهمه و با وجود افزایش تمایل برای حضور گسترده زنان در عرصه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی ، یک حساب سرانگشتی نشان می دهد که زنان همچنان در عرصه های یاد شده مشارکت ناچیزی داشته اند. اگر گریزی به انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا بزنیم می بینیم که حضور زنان در عرصه های مختلف انتخاباتی با نوسانات زیادی همراه بوده اما هرگز رقم بالا و چشمگیری نداشته است.
سوابق انتخاباتی نشان می دهد در دوره اول و دوم و سوم مجلس شورای اسلامی ، تنها چهار زن به مجلس راه پیدا کردند که البته عملکرد قابل قبولی از خود نشان دادند. این مسئله باعث شد که در دوره چهارم مجلس حضور زنان به ۹ نفر افزایش پیدا کند.
در دوره پنجم نیز این تعداد به ۱۴ نماینده زن رسید که جهش خوبی در این زمینه به شمار می رفت. دو دوره بعد نیز مجلس میزبان ۱۳ نماینده زن بود که این تعداد در مجلس هشتم و نهم به ترتیب به ۸ و ۹ نماینده رسید.
در مجلس دهم و یازدهم نیز به ترتیب ۱۷ و ۱۶ زن در مجلس صاحب کرسی شدند که علی رغم داشتن روند افزایشی ، قابل قیاس با حضور مردان در این نهاد قانون گذاری نیست.
اما این که چرا هیچ وقت نسبت یک به سی حضور خانم ها در برابر نمایندگان آقا طی این سال ها تغییر نکرده ، سوالی است که جامعه شناسان به آن بهتر پاسخ می دهند.
در انتخابات ریاست جمهوری نیز اوضاع به مراتب بدتر است.
در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ ، ۹۳ درصد شرکت کنندگان مرد و تنها ۷ درصد متعلق به بانوان بود که همانها هم نتوانستند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند.
عده ای معتقدند برای بیشتر کردن کرسی های زنان در مجلس و سایر عرصه های انتخاباتی ، نمی توان کار قانونی انجام داد و این قضیه باید روند طبیعی خودش را طی کند.
با یک نگاه کلی به آمار می توان به این نتیجه رسید که کم بودن تعداد راه یافتگان زن به مجلس ، ناشی از رغبت نداشتن آنها برای کاندیدا شدن است. هر زمان که تعداد کاندیداهای زن بیشتر شده ، نمایندگان خانم بیشتری هم به مجلس راه یافته اند.
این موضوع در مازندران نیز به تبع سایر استانها عمومیت دارد و زنان مازندرانی برای شرکت در فعالیتهای سیاسی همان قدر رغبت نشان می دهند که بانوان ما در اقصی نقاط کشور.
وجود نگاههای سیاسی ، حزبی بودن و جناحی بودن در بسیاری از شهرهای مازندران ، یکی از مهمترین عوامل راه نیافتن بانوان به مجلس شورای اسلامی است.
متاسفانه در طول یازده دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی حتی یک زن از مازندران نتوانسته کرسی های مجلس را به دست بیاورد. در بهترین آمار دیده شده ، کمتر از ۶ درصد از کرسی های مجلس به زنان رسیده است.
در حالیکه در اروپا و کشورهای اسکاندیناوی این رقم از ۲۰ تا ۴۰ درصد متغیر است. به عبارت دیگر در طول سالهای پس از انقلاب زنان در روند انتخابات مشارکت داشته اند اما در انتخاب شدن نقشی ندارند!
بانوان مازندرانی اگرچه در بسیاری از عرصههای فرهنگی و اجتماعی حضوری پررنگ دارند اما متاسفانه در زمینه فعالیتهای حزبی و سیاسی هنوز به جایگاه اصلی خود دست نیافته اند.
شاید یکی از دلایل مهم این موضوع ، غالب بودن فرهنگ مرد سالارانه به ویژه در جوامع روستایی است که فعالیتهای کشاورزی ، فرصت کمتری را برای مشارکت زنان باقی می گذارد.
غالب بودن دیدگاه های سنتی و فراهم نبودن فضاهای فرهنگی و فکری در جامعه ، ورود زنان به احزاب و تشکلهای سیاسی را نیز با مشکل مواجه می کند.
دلیل دیگر کناره گیری بانوادن از فعالیتهای سیاسی ، بالا بودن هزینه های رایج در این فعالیتها و گاها ناامن بودن فضا برای حضور در عرصه های انتخاباتی است. از طرفی سختگیری های مراجع نظارتی در مورد خانم ها همیشه با حساسیتهای بیشتری همراه بوده است و از کوچکترین دلیل برای رد صلاحیت بانوان استفاده می شود.
بانوانی هم که تایید می شوند از سوی رقبا یا تخریب می شوند و یا تحت فشار قرار می گیرند بنابراین عطای شرکت در انتخابات را به لقایش می بخشند!
در ساختار اجتماعی نیز بی سوادی ، دسترسی محدود به آموزش ، فقدان فرصت های برابر با مردان ، نگاه تبعیض آمیز به زنان ، مسئولیت در خانواده ، فرزند آوری و تربیت فرزندان ، خشونت موجود در جامعه ، مانع از مشارکت زنان در عرصه های مختلف سیاسی می شود. به این موارد باید بی عدالتی بین زن و مرد در دریافت حقوق ، نگاه تک بعدی به زنان در خانواده های سنتی را هم اضافه کرد که به موجب آن زن ها از بسیاری از حقوق سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی خود محروم می شوند و نقش آنها به وظایف خانه داری محدود می گردد.
در چنین شرایطی کلیدی ترین عنصر برای توسعه یک جامعه برخورداری مردان و زنان از فرهنگ ، آگاهی و مهارت آموزی است.
آموزش از طریق رسانه های گروهی ، مطبوعات ، تلویزیون ، فضای مجازی ، سازمان ها و نهادهای مختلف فرهنگی و آموزشی یکی از بهترین راهکارهای تشویق بانوان برای حضور در میادین مختلف سیاسی است. همچنین می توان با سهمیه بندی و اختصاص سهمیه های ویژه مبتنی بر جمعیت زنان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا ، میزان مشارکت زنان را مانند کشورهای پیشرفته و دمکراتیک جهان افزایش داد.
بانوان بیشترین تاثیر را در صندوقهای رای دارند. پس نباید از آنها در زمان انتخابات استفاده ابزاری شود.
جایگاه زنان از زمان انقلاب و دوران جنگ کاملا مشخص است و امروز هم به عنوان نیمی از جمعیت موثر جامعه نقش مهمی در تصمیمات خانواده و طیفهای مختلف اجتماعی ایفا می کنند.
توجه به شخصیت و مقام و منزلت زنان از طرف جامعه و دولتمردان می تواند خلاقیت و توانمندی آنها را بارور نموده و زمینه های استحکام بخشی به هویت فرهنگی ، ساسی و اجتماعی زنان را در جامعه فراهم آورد.
آنچه که مسلم است در کشور ما بانوان همواره به عنوان سرمایه های اجتماعی تأثیرگذار در طول تاریخ مطرح بوده اند و با فراهم آوردن فرصتهای برابر برای حضور آنها در عرصه های مختلف می توان مسوولیت بسیاری از مسائل کشور را با خیال راحت بر دوش آنها نهاد.
مهتاب مظفری سوادکوهی
اسفند۱۴۰۱