کد خبر: 25964تاریخ انتشار : 10:47:42 - سه‌شنبه 7 نوامبر 2023

یادداشت / اگر شعر نبود ، انسانها تروریست می شدند

نمی دانم این جمله را اولین بار از زبان چه کسی و در کدام محفل ادبی شنیدم؟! اما بعد از گذشت سالها ، هنوز تاثیرات روانشناختی آن با من است آنقدر که مرور چندین باره اش ، مرا به یک نظریه ثابت می رساند: اینکه هیچ کسی ، تراوشات ذهنی خود را بی دلیل به […]

یادداشت / اگر شعر نبود ، انسانها تروریست می شدند

نمی دانم این جمله را اولین بار از زبان چه کسی و در کدام محفل ادبی شنیدم؟!
اما بعد از گذشت سالها ، هنوز تاثیرات روانشناختی آن با من است
آنقدر که مرور چندین باره اش ، مرا به یک نظریه ثابت می رساند:
اینکه هیچ کسی ، تراوشات ذهنی خود را بی دلیل به اشتراک نمی گذارد.
شاید میل به جاودانگی و فرار از زوال و نیستی ، مهمترین عامل شکل گیری بارقه های هنر در انسان باشد.
اما بدون شک ، شعر ، جز برای دوست داشتن و دوست داشته شدن آفریده نشده است.
باقی چانه زنی ها همه بیهوده اند و به خدمت گرفتن کلمه ها ، کاری بیهوده تر…..
شاید آن روز که در جستجوی لفظی برای سیراب کردن زندگی بودیم ، پدیده ایی شوم در ما شکل گرفت.
پدیده ای شوم تر از تعصباتی که به خورد لایه های متراکم عقل دادیم. و امروز این پدیده ، بدون جنگ و خونریزی ، تسلیم گرایش انسان به ابدیت شد
در جهان ماشینی امروز ، ماهیت هر چیز را باید در نگاه انسان به آن چیز جستجو کرد و قوه ادراکی که از حواس آدمی ساطع می گردد و به محیط پیرامونش می رسد.
اگر تخیل و احساس را دو عنصر اصلی جان بخشیدن به اشیاء و مفاهیم زندگی بدانیم ،
انسان ماشینی از هیچ تلاشی برای خنثی کردن تنش های مکانیکی محصول دست خودش ، مضایقه نمی کند.
جنگ با روزمرگی ، معنا بخشی به زندگی و دگرگونی هایی که در احوالات آدمی رخ می دهد ، حاصل کنشهای طبیعی اوست ، برای روبرو شدن با اجبارهای زندگی و روشی مطمئن برای توانمندسازی خودآگاه رها شده اش.
در این مسیر ، دستگاه دفاعی بدن ، هیچ ابزاری بهتر از زیبایی شناسی نمی شناسد و شعر سرآمد همه هنرهایی است که از راه میان بر به خلوت آدمی راه می یابد.
حال باید پرسید که ساختار احساسی، عقلانی و جسمانی شعر تا چه حد انتزاعی است و تا چه اندازه با درونیات شاعر پیوند خورده است؟
آیا شعری که می خوانیم ، انعکاس دهنده ذهنیات، باورها و تمایلات شاعر در سیر تکاملی زندگی است ،
یا نتیجه تلاش “من” شاعر است ، برای خلق یک اثر تولیدی در میدان رقابتی که از اساس خسته است؟!
اثری که گاه از فرط سیاه نمایی از این طرف بوم می افتد و گاه از شدت نوع دوستی از آن ور بوم.
اگر شعر را به منزله دریچه ای ببینیم که در اتاقی تاریک و کم نور دو انسان را به سمت هم هدایت می کند ، تنها راه باورپذیر کردن جهان درون و بیرون انسانها ، همین اتحاد واژگانی است که می کوشد ، کنش های خصمانه ی زندگی را به واکنشی دلپذیر تبدیل کند و در مرزی مشترک به نام تنهایی ، به نمایش عموم بگذارد.
شاعران ، تنها کنشگرانی هستند که شعرشان دغدغه حیات ندارد.
چون شعری که دغدغه حیات داشته باشد ، محکوم به مرگ است و ماندگار نخواهد شد.
در مقوله مرگ هم ، شعر ، به عنوان بستری مناسب برای مرثيه سرایی و ابزاری برای واگویی سوگ و عمق اندوه آدمی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
بينش درونی شاعر با مرگ در شعر متبلور می گردد.
خواه مرگی گریز ناپذیر یا مرگی آرمان گرا.
در این میان تنوع دریافت ها به عدد تمام انسانهای روی زمین متفاوت است.
اما به یاد داشته باشیم که میزان عرضه ، همیشه به اندازه تقاضاست!
شاید به همین دلیل است که مردم ایران، در هنگام مواجهه با تعارضات زندگی ، به دیوان حافظ روی می آورند و حال دل خود را از وی می‌جویند.
تفالی از جنس نیاز. ‌
نیاز به دیده شدن و نیاز به شنیده شدن.
در کشور ما بيست و هفتم شهريور هر سال را روز ملی شعر و ادب فارسی، ناميده اند.
روزی که بنا به تصويب شورای عالی انقلاب فرهنگی و به پیشنهاد “علی اصغر شعر دوست” نماینده مردم تبریز و سفیر سابق ایران در تاجیکستان ، مصادف با سالروز درگذشت محمد حسین بهجت تبریزی ، شاعر نام آشنا و معاصر ايران انتخاب شد.
اینکه چرا با وجود بزرگانی چون حافظ ، مولانا ، فردوسی ، سعدی و …. که حق بزرگی بر گردن شعر و ادبیات کشورمان دارند ، نام استاد شهریار ، مبنای شکل گیری روز شعر و ادب فارسی در ایران شد ، خود جای سوال و بحث دارد که توضیح مبسوط آن در این مقال نمی گنجد.
اما آنچه که مسلم است ، شعروارگی در همه نغمه های خوش و ناخوش دنیا وجود دارد.
در صدای لالایی مادری که فرزندش را می خواباند ،
در صدای سوت قطاری که مسافری چشم به راه دارد ،
در خاموشی آن زندانی که از تنهایی روی دیوار می نویسد و حتی در ناله ی پیرمردی که در حال احتضار است
شعر وارگی ، نقطه مقابل جنگ است.
جنگ برای قدرت ، جنگ برای تملک و جنگ برای قوانینی که هیچ کمکی به رستگاری انسان نکرد.
شاید اگر شعر نبود همه انسانهای روی زمین ، تروریست می شدند….

مهتاب مظفری سوادکوهی

منبع / حس هفتم