logo logo

وب سایت اطلاع رسانی عملکرد دولت دکتر پزشکیان

گروه خبری تکرار

پایگاه اطلاع رسانی مازنی خبر (مازنی نیوز)

mazanenews.ir

ایران، مازندران

قائمشهر ، میدان شهید قاسم سلیمانی، خیابان شهید بهشتی ، روبروی خیابان عدالت ۳۵

شماره تماس: ۴۲۲۶۲۴۱۴-۰۱۱

تلفن همراه جهت ارسال پیام در تلگرام و واتس آپ: ۰۹۱۱۸۲۴۴۷۰۴

mazaninews@gmail.com

یادداشت / احساس بی‌کفایتی یا خودویران‌گری!

1404/08/28

رضا صائمی ، روزنامه‌نگار و منتقد مطرح کشورمان ، هفته گذشته در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: 
"بعضی‌ها از زندگی بیشتر از زندگی می‌خواهند." 
این برای بعضی یعنی بیشتر عمر کنند ، بیشتر نفس بکشند ، بیشتر بخورند و سهم‌شان از نعمت‌های زندگی بیشتر باشد اما برای بعضی دیگر یعنی بیشتر در عمق زندگی فرو بروند و از آن طلب معنای بیشتری بکنند. 
معنایی که انسان را غنی‌تر می‌کند ، به او آرامش می‌دهد و توقعاتش را از خودش بالاتر می‌برد. شاید همین میل به یافتن معناست که آدمی را دچار احساس بی‌کفایتی می‌کند و ذهنش را مملو از نشخوارهای منفی. 
به قول رضا صائمی "همواره بین زندگی بیشتر خواستن و بیشتر از زندگی خواستن ، کشمکش و دعواست." 
عجیب‌تر اینکه آدم‌هایی که مبارزات زندگی‌شان را بر اساس کمیت خواسته‌هایشان تنظیم می‌کنند ، نسبت به افرادی که مدام به کیفیت زندگی فکر می‌کنند ، کمتر احساس بی‌کفایتی دارند! 
به هر جهت در هر دو مدل این رفتار، نوعی احساس ناامنی وجود دارد که ممکن است صاحبانش را تا مرز انزوا و افسردگی پیش ‌ببرد بدون آنکه نقش موثری در کنترلش داشته باشند. 
احساس بی‌کفایتی یا سندروم "ایمپاستر" ، پدیده‌ای پیچیده و چندوجهی است که از آن به سندروم خودویران‌گری نیز تعبیر می‌گردد. 
این اختلال به مجموعه‌ای از تجارب درونی گفته می‌شود که در آن ، فرد علی‌رغم داشتن موفقیت‌ها و دستاوردهای مختلف ، بازهم خودش را فاقد صلاحیت و شایستگی می‌داند و به تعبیر عامیانه از خودش راضی نیست. 

اضطراب و وسواس فکری
روان‌شناسان معقدند ، چنین احساس درونی ، ریشه در اضطراب و وسواس دارد که به دلیل نداشتن اعتماد به نفس و ترس از قضاوت دیگران رخ می‌دهد ، بدون آنکه پایه‌ واساس واقعی داشته باشد.
مبتلایان به سندرم ایمپاستر، معمولا موفقیت‌های خود را به عواملی مثل شانس ، تصادف و یا اشتباه دیگران در ارزیابی توانمندی‌های‌شان نسبت می‌دهند و همواره در هراس از برملا شدن بی‌کفایتی خود به سر می‌برند که می‌تواند پیامدهای مخرب و زیان‌باری برای سلامت روان آنها داشته باشد. 
این الگوی فکری ، فرد را در چرخه‌ای معیوب از خودتخریبی و انکار دستاوردها گرفتار می‌کند که منجر به بروز اضطراب دائمی ، ترس از شکست و احساس ناامنی می‌‌شود. 
بخشی از این احساس ، محصول تحریف‌های شناختی و باورهای منفی درباره خود است که معمولا از دوران کودکی  و به دلیل سبک‌ فرزندپروری والدین شکل می‌گیرد. اینکه آدم‌ها تا چه اندازه خود را باور دارند و به استعدادهای‌شان بها می‌دهند برمی‌گردد به اعتماد به نفس و میدان عملی که والدین‌شان از زمان طفولیت تا سنین بلوغ به آنها داده‌اند.

خود ایده‌آل دست‌نیافتنی
احساس بی‌کفایتی در نهایت ، نتیجه تلاش بیهوده انسان‌ها برای رسیدن به خود ایده‌آل دست‌نیافتنی است. ایده‌آلی که یا جامعه می‌سازد یا خانواده ترغیب می‌کند و یا روابط فردی و اجتماعی غلط به ما می‌آموزد. 
این احساس مخرب به هر دلیلی که در افراد بروز کند با علائمی مثل نشخوار فکری ، تردید نسبت‌ به انجام امور و دست کم گرفتن توانمندی‌های فردی و اجتماعی همراه است که غالبا موفقیت‌ افراد را در حوزه‌های مختلف کاری و احساسی تحت‌الشعاع قرار داده و شکست‌های احتمالی را به شدت بزرگ‌نمایی می‌کند. 
به این چالش‌ها باید کمال‌گرایی ، اجتناب از پذیرش چالش‌های جدید و خودتخریبی را هم اضافه کرد که مواجهه فرد با موانع خودساخته درونی را سخت‌تر می‌کند. 
شاید این انتظارات غیرواقع‌بینانه افراد از خودشان است که باورهای منفی را در آنها تقویت کرده و فضا را برای انتقاد دیگران باز می‌گذارد.  
گاهی فشارهای اجتماعی و خانوادگی برای دست یافتن به هدفی آنقدر زیاد می‌شود که توان انسان‌ها برای پذیرفتن محدودیت‌ها تحلیل می‌رود. 
در عوض ارزش‌هایی برجسته می‌شود که نه تنها به بالندگی و رشد افراد کمک نمی‌کند بلکه با ایجاد رقابت‌ ناسالم و ترویج فرهنگ‌ غلط "مثل فلانی باش" ، تلاش‌های مضاعفی را در افراد به وجود می‌آورد که اگر به نتیجه نرسد آنها را دچار سرخوردگی و احساس ناکامی مفرط می‌کند. 

خانواده ، نخستین نهاد تربیتی
آنچه که مسلم است ، خانواده به‌عنوان نخستین و مهم‌ترین نهاد تربیتی ، نقش مهمی در شکل‌گیری پایه‌های شخصیتی و الگوهای رفتاری در افراد دارد. پس هر چه سبک‌ فرزندپروری ‌روان‌تر و کاربردی‌تر باشد و چارچوب‌های روان‌شناختی در آن بیشتر رعایت شود ، اختلال بی‌کفایتی در فرزندان و گرایش آنها به کمال‌گرایی و انتظارات غیرواقع‌بینانه از خود ، کمتر دیده می‌شود. 
وسواس فکری اگرچه در بسیاری از مشکلات باعث تشخیص و پیشگیری به‌هنگام می‌گردد اما در حالت‌های افراطی‌ ، موجب خودآزاری و خودانکاری در افراد می‌شود.
بنابراین خانواده و محیط‌های آموزشی هر دو موظفند ، بسترهای اولیه‌ مناسبی برای رشد و شکوفایی فرزندان فراهم آورند تا زمینه‌های روان‌رنجوری در جامعه کاهش یابد. 
احساس بی‌کفایتی اگرچه به خودی خود به عنوان یک اختلال روان‌شناختی مجزا در فاکتورهای تشخیصی محسوب نمی‌شود اما می‌تواند زمینه‌ساز بروز یا تشدید مشکلات سلامت روان در افراد گردد که در دراز مدت منجر به بیماری‌های جسمی نیز می‌شود. ارتباط تنگاتنگ این سندرم با اضطراب ، افسردگی و استرس غیرقابل انکار است. 
اگر بخواهیم به تبعات اجتماعی این سندروم نیز اشاره کنیم همین بس که سندرم خودویرانگری ، مثل چتری فراگیر، طیفی وسیعی از جامعه را دربرمی‌گیرد که اگر اصلاح و یا درمان نشود ، علاوه بر ایجاد احساسات مخرب در افراد ، گروه‌های مختلف انسانی را درگیر کرده و آنها را از دستیابی به اهداف و در نهایت جامعه را از شکوفایی بازمی‌دارد. 

آموزش و کسب مهارت
مواجهه با احساس بی‌کفایتی ، نیازمند آموزش و کسب مهارت‌های روان‌شناختی است که هر انسانی برای بازسازی الگوهای فکری و رفتاری خود ملزم به یادگیری آنهاست. افراد می‌توانند با استفاده از راهکارهای آموزشی و روان‌شناختی در مسیر بهبودی خود گام‌های موثری بردارند.
اولین گام در این مسیر ، شناسایی و به چالش کشیدن افکار منفی است. پرسیدن سوالاتی از قبیل اینکه
 "چه شواهدی برای تایید افکار منفی من وجود دارد؟" 
و یا "تایید دیگران چقدر به بهبود روند زندگی من کمک می‌کند؟" می‌تواند در کاهش نشخوارهای ذهنی بسیار موثر باشد.

مراقبه و تقویت خودآگاهی
در کنار آن مراقبه و تقویت خودآگاهی کمک می‌کند تا فرد با احساسات و افکار منفی خود بدون قضاوت و سرزنش مواجه شود. 
گام بعدی ، تمرکز روی نقاط قوت و دستاوردهای زندگی است. 
با تهیه‌ فهرستی از موفقیت‌ها هر چقدر هم که کوچک یا بزرگ باشند و مرور منظم آنها می‌توان به بازسازی تصویر ذهنی که از خود داریم ، کمک زیادی بکنیم. 
قدم بعدی تعیین اهداف واقع‌بینانه و قابل دستیابی است. به این صورت که اهداف بزرگ به اهداف کوچک‌تر و قابل‌مدیریت‌تر تقسیم شوند تا احساس کفایت و پیشرفت را در ما تقویت کنند. نه آنکه با رویاپروری و توقعات بی‌جا از خود ، زمینه را برای سرزنش و سرکوب قابلیت‌هامان فراهم آوریم.

ارتباط با افراد حامی و مثبت‌اندیش
ایجاد شبکه‌های حمایتی و برقراری ارتباطات سازنده با افرادی که حامی و مثبت‌اندیش هستند ، راهکار مطمئنی برای غلبه بر احساس تنهایی و تقویت حس مفید بودن است. اینکه سعی کنیم در دایره روابطمان افرادی را بگنجانیم که به جای ایراد گرفتن و القای حس خودبرتربینی ، به نقاط قوت ما توجه دارند و ضعف‌ها را پوشش می‌دهند. جامعه پویا ، جامعه‌ای است که مبتنی بر توانمندی‌ واقعی افراد باشد. جامعه‌ای که اهداف قابل دستیابی برای آحادش ترسیم می‌کند ، برای رسیدن به آن اهداف برنامه‌ریزی می‌کند و بستر آموزش و رشد جمعیتش را نیز فراهم می‌آورد. 
این بستر جز در سایه سلامت روان و درمان اختلالات ذهنی ، خلقی و رفتاری ایجاد نمی‌شود. آنچه که مسلم است ما اول فکر می‌کنیم ، بعد احساس می‌کنیم و بعد رفتار می‌نماییم. 


مهتاب مظفری سوادکوهی 
شهریور 1404 

 

ثبت دیدگاه

نام کاربری و موبایل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین اخبار

16 to 19 از 5